اشعار و ترانه های فلک مازندران، سرای سبز

۳ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

صنم، ته نرم نرم وارش بهار ماهی

صنم، ته نرم نرم وارش بهار ماهی ( تو بارش نم نم بارون بهاری هستی)

بلند جنگل سرد میهایی،     (مه سرد جنگل هستی)

ته چرده ورگ واش اونمایی ( تو برگهای سبز درخت واش در ماه اسفندماه هستی )

بلند واش صحرای سمایی ( رقص برگان روی شاخه های بلند درخت واش هستی)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدباقر عباسی

فاطمه غریبم

مسلمانان غم من رو ببینین

صدرالله خان آمد خواستگاری من

مسکین(عباس) در خانه اش تار دارد

صدر الله خان اما بسیار ثروتمند است

 

روزی که فاطمه رو حنا می بستن

من از پشت پنجره تماشا میکردم

فاطمه با مادرش دعوا می کرد

چرا ای مادر ما رو سوزوندی

 

مگر من اطلس دیبا نبودم؟

مگر من دختر بابا نبودم؟

مرا همسر یک پیرمرد کردن

مگر من لیاقت پسر جوون رو نداشتم؟

 

نذاشتن که من یار جوون داشته باشم

نذاشتن که من سر و سامون بگیرم

خدایا دلم پر از درد و رنجه

ببینید که روزگار با من چه کرده

 

مگر من آهوی صحرا نبودم

مگر من مثل صدف دریا نبودم

من رو همسر یک پیرمرد کردن

مگر من لیاقت یک پسر جوون رو نداشتم؟

 

کالسکه عروس را تزیین کردن

توی کالسکه فاطمه نشسته

ای کاروان صبر کن یک لحظه

تا یک بار عباس مسکین من رو ببینه

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدباقر عباسی

اتا شو باخسم و خو بوینم

اتا شو باخسم و خو بوینم

شه جان مار ره روبه رو بوینم

ونه لینگ بی درد و تو بوینم

ونه اسپه گیسه سیو بوینم

 

جان مار گل خوشه

ته بهار ونوشه

تنه منزل کجویه

می خسته دل گوشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدباقر عباسی