روزی که فاطمه ره می بستند حنا

منم از پشت در میکردم نگاه، فاطمه غریبم

 

فاطمه با مادرش میکردو دعوا

بسوزی تو مادر، سوزوندی تو ما رو، فاطمه غریبم

های برو های نشو خبر بموئه

ونوشه گر بزن چتر بموئه، فاطمه غریبم

 

مگر من اطلس دیبا نبودم

مگر من دختر بابا نبودم، فاطمه غریبم

 

مرا دادن به دست پیرمردی

مگر من قابل ریکا نبودم، فاطمه غریبم

 

های برو های نشو، بهار بلبل

ته وسه خونما منزل به منزل، فاطمه غریبم

 

حسینا گله در کوه مست و بنشین

نون و پندیر فراوون هستا بنشین، فاطمه غریبم

 

دو تا موچ سیو ره دستت دادم

برای خاطر تو هست و بنشین، فاطمه غریبم

 

حسینا گله در کوه مست و بگریز

نون و پندیر فراوون هست و بگریز

 

دو تا مهر سیو ره پس هدائم

برای خاطر تو هست و بگریز، فاطمه غریبم

 

های برو های نشو، روز بئیه شو

سیه تک دپیته چمر برنو، فاطمه غریبم